کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

شعر ضربالمثلی زلیخا صبا ،ماسال،تالش

بی عار
اَکع دِنیا آو بَرع ای خواو بَرع
وَرگینه وَره برع شونه نه خِله کَرع
اِسته اِ م دِنیا کو بی عار وبی بار
ندارع برز بَ بِجار انگور بَ دار
هَرجا آشه اَنی آشی خاشه 
زونو دیر دَرَنِ سَرش کِلا شه
هِم جوره آدمِن تخته کِلاینه 
همه جا آتتشینه وبَلاینه
اَوِن مینی خِسن تا کِ مَتَرسن 
تَکیشون وا مَگینِ تا مَلرزن 
اِشتن سَقَه سَری دسَمال دَوِندِن 
مَردومی باری سَرَ باری جی وِندِن
تنه ساری نِدَن اِشن جانیکو

شَریکینه همه آوو نونیکو
دَمَرده سینه آو کَرن آوی کو 
دوری کَرن همه سختی سَوجی کو

اهیچکسی را دَسی ِباری نپِنَن
اِشته باری سَری سر بار پِننِ
شعر ضرب المثلی از زلیخا صبا

مثل تالشی از زلیخا صباماسال تالش


مثل تالشی از زلیخا صبا
تِ دمکه ژنی اَمه بچینم 
برگردا ن
توبرای انداختن میوه چوب می اندازی ما میوه را جمع میکنیم 
این مثل برای کسانی است که تلاشی نمی کنند ولی از تلاش دیگران راحت استفاده می کنند وخوب است لا اقل قدر دان باشند 

این مثل را من چند وقت پیش چندین بار از یک خانم دوست موقعیکه من برای تخریب منابع طبیعی این آندر میزدم وانها ساکت بودند وبه ساخت وساز خوادامه میدادند واز طرفی هم بامن نیز به ظاهر همدردی می کردند شنیدم تا ازایشان پرسیدم جریان چیست گفت ما عادت داریم که دیگران حقی اگر داریم برای ما بگیرند 
چون معلم بود میگفت همیشه در زمانهایی یک عده از معلمان می رفتند تهران و بست می نشستند ودادو بیداد میکردند در نتیجه حقوق ما ها را هم اضافه میکردند 
حالا شده کار ما؛ ما برای اتحاد دوستان تقلا وتلاش می کنیم ودیگران با کپی کردن یک
لیوان اآب روش 
زلیخا صبا

ضرب المثل تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

ضرب المثل وکنایه
الو بری گلو
آلو بیا در گلو

حکایت است عاقلی از راهی می گذشت مردی را دید که زیر درختی خوابیده است ودرخت پراز میوه رسیده وخوش رنگدارد ومردخوابیده در زیر درخت دهانش را باز کرده وهرچند وقت به چند وقت می گوید آلو بیا در گلو !!!!!!!!!!!!!!!!!! مردعاقل رهگذر با تعجب به مرد خوابیده درزیر درخت گفت این چه کاریست بلند شو واز درخت میوه را بچین وبخورولی مردتنبل گفت حال این کار را ندارم بالاخره که میوه های رسیده از شاخه جدا میشوند وبه دهان من خواهند افتاد واین کنایه در تالشی برای کسانی مصداق است که خود را برای بدست اوردن وکسب همه کمالات به رنجی نمی اندازند بلکه منتظرند تا دیگران همه چیز را برایشان آماده ومهیا کنند در حالیکه باید توجه داشت که بزرگی گفته است از تو حرکت از خدا برکت 
زلیخا صبا

مثل تالشی باداستان زلیخا صبا ماسال تالش

مثل تالشی همراه باداستان کوتاه تالشی
نَنه نونی گوله روکه گِرِی ده ده پن پن گله هری
برگردان مادر گوله نون را کوچک کوچک می گیرفت پدر پنج تا پنج تا می خورد
داستان 
تالشه ننه خیلی خیلی قناعت گر و زیندگی را تقلا کری همیشه خای جوری غذا رچ آکری که غذا یا خوراک چِ اطفالی ویرسیسته ولی پیله اشکمه شو ومِردکی داری که هرده نه سیر نا ابیسته .
ننه جان هرروز خمیر گری کِع نون رچ اکری وموقه خمیر رچ آکرده خمیر گوله روکه روکه گریسته تا نون همه گله آرسی وهرچی خمیره گوله روکتر گری چه شو ویشتر هری امِاکع نشای مردکی اشکمینه هیجوری ساتن وهرچی خمیره کوله روک گری چِ شو پن پن گله هریسته..برگردان
بانوی خانه دار و قناعت گر وفوق العا ده آشپز همیشه برای زندگی خیلی تلاش میکرد ومیخواست طوری غذادرست کند که به همه برسد . ولی یک شوهر شکمو داشت
که با غذا سیر نمیشد
مادر هر روز موقعیکه می خواست خمیر برای نون درست کند گوله های نون را کوچکتر درست میکردولی هرچه کوچکتر درست میکرد شوهرش پنج تا پنج تا نان رامی خورد ومادر دستش به جایی بند نبود 
این مصداق را برای کسانی می اورند که عده ای در اشپزی اجتماع تقلا می کنند برای فرهنگ برای اموزش زحمت می کشند وعده ای بی هیچ زحمتی زحمت انها را قورت می دهندوبنام خود تمام میکنند 
زلیخا صبا

ضرب المثل تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

مثل تالشی از زلیخا صبا
خِدا سورمه برده باکله چمی آسوئه
خدا سرمه را برده به چشم باقلی زده 
این مثل ومصداق زمانی گفته میشود که

 واقعا بعضی استحقاق بعضی نعمتهارا ندارند ولی ان نعمت وخوشبختی را به ناحق دارا هستند 

باسپاس زلیخا صبا