کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

محیطزیست وگردش گری ومنابع طبیعی ماسال تالش زلیخا صبا

درپی استمداد از جانب طبیعت زیبای ماسال ودوستداران طبیعت از ارگانها و مسولین گرانقدر وجوانان غیور ماسال وتالش در کانال ارزشمند ماسال سیتی دیدیم وشنیدیم ،که حافطان ودلسوزان طبیعت دست به کار شدند و به صفا دادن طبیعت وییلاقات ماسال اقدام نمودند واین اقدام خییرانه و تکاندن ییلاقات از جفای بی اندازه عاملان تخریب محیط زیست که با الاینده های زیست محیطی چهره زیبای طبیعت رازشت وبد منظر کرده بودند در دور بین کاینات ثبت وضبط گردید،، ومطئین این پاکبانان گرامی اجری وافر خواهند گرفت دستشان درد نکند ،،
وما پرورش یافتگان طبیعت وقتی نابودی طبیعت زیبایمان را وفنای بوته های ا زگیل و گوجه جنگلی وسیفچه جنگلی و نیز زمانی را بیاد می اورم که این موقع سال علفزارها تا زانو بود وگل های با بونه چمن زارهاراسفید پوش کرده بود وتوت فرنگی وحشی (اره) شتلی( یک نوع قارچ ) جنگلی عسله واش تنها خوشمزه های ما بچه های ییلاقی در ان دوران بود ،و جست وخیز خرگوشها و کمین روباه دم خاکستری وخشک ونابود شدن والوده شدن چشمه سارها که در اطرافشان تخته سنگهای کبود رنگ میدرخشیدند که زنها بعد از شستن طرفها روی آنها می گداشتند تا با آفتاب درخشان ییلاقی خشک شوند وخود در کنار چشمه روی چمن زارها به گفتگو می نشستند وشادمانی می کردند وخشک شدن دره ها از اب وشنیدن صدای کو کوتی تی که امسال اصلا نشنیدم صدای پرندگان ییلاقی و پرواز پرندگان شکاری باز وکرکس و شاهین در اسمانها و همه وهمه یا پراکنده شدند ویا نابود و هیچ اندیشه ای بی قید ها به اصولی ندارند ومی ایند و می خورند ومیریزند وحتی گلهارا ریشه می کنند ومیروند واز نگاه های عمگین ما هم شرم نمی کنند وگاه ماهارا هم اصافی می دانند وبا رها برای این همه ناسپاسی به طبیعت نشستم گریه کردم جاییکه پدران ما ونیا کان ما با ارامش زندگی می کردند دستخوش اینهمه نا ملایمات ودست مایه سود جویان گردد بدون هیچ توجه و التیامی به زخمی که طبیعت وپیکرطبیعت از آنهابر جان دارد ،، گرامیان حافط طبیعت باید برای ورود به طبیعت واستفاده از ان ورودی بگیرید مثل همه جا ودرجاهاهاییکه ماوای خزندگان ودرندگان است ودیگرا جانوران پلاکارت نصب کنند واجازه اسکان در انجاهارا ندهند واگر نشستند در هرجایی هزینه بپردازند ودر جاهایی که ابشخور خور جانوران است نگدارند آب هارا لوله کشی کرده ودر منابع بریزند در نتیجه بیشتر جانوران از تشنگی به دوردستها پراکنده شده اند و ود ر مسیر وبالای چشمه ها سرویس بهداشتی درست نکنند و بخصوص سازمان بهداشت حتما به ابی که در منابع ذخیره وبه خورد مردم می دهند نظارت داشته باشدبخصوص به سر چشمه این ابها که از کجا لوله کشی شده است توجه کنند شما رابه خدا به این مسایل توجه کنید که صواب ودعای هزاران انسان که ندانسته از این آبها مصرف می کنندبه جان شماست ودر پایان دوباره یک دنیا از شما گرامیان که صدای مارا شنیدید وتوجه کردید تشکر وقدر دانی می کنم با سپاس زلیخا صبا

عکس ‏‎Zoleykha Saba‎‏

حفظ محیط ومنابع گردش گری زلیخا صبا ماسال تالش

یاد ایامی که واقعا در گلشن اشیانی داشتیم .لا اقل پرندگان در گلستان بودند حالا ما به کنار که اروز ی زندگی مدرنیته را داشتیم.چون به عواقبش نمی اندیشیدیم
چون هوای مه گرفته وآمدن نم نم باران وشام خوردن در اول شب در محیطی ساکت زیر چراغ نفتی گرد سوز 
وشنیدن نشخوار گاوهاو شیهه اسبها از ترس حمله گرگهاو پارس کردن سگهاکه برای فراری دادن حیوانات تا نزدیک جنگل را دوست نداشتیم ودیگر صدای نی نینواز واواز عمگین غلام در سر صخره سنگی خریدول در شب های پرستاره و تنوره غول مهربان جنگل وقصه دوالپاو جن کلاه به سرو صوفی مارگیر که برای اینکه در خانه کسی شب را صبح کندمی گفت دو جفت مار افعی در خانه شما هست که به شکار رفته ونیمه شب بر می گرددوبه این ترتیب همه را در دلهره نگه میداشت ودیگر هر یک روز در میان رفتن به جنگل برای کندن قارچ و دست جمعی رفتن به سر ژیه وبا حسرت به گیلون نگاه کردن ودیگر خریدولیها وصدا زدنها ودیگر با گلهای رنگا رنگ بازی کردنهاودیگر سر چشمه رفتنها ودیگر خندیله پشت رفتن ها وهمه دیگرهای که امروز فقط برای ما خاطره شده رانمی خواستیم. وامروز این است خواستن دیروز ما .
وقتی در این موقع از سال در راه های ییلاقی بطرف بالا در حرکت بودیم چه حالی بود چه هوایی وچه نوایی صدای شرشر اب دره ها و ابشارهای کوچک تپه ها که بر رویشان گلهای وحشی رنگارنگ نشو ونما میکردند وصدا بلبل کوکوتی تی در جنگل انبوه بسیار گوش نواز بود وقتی از اسب پیاده میشدیم بوی خوش علف های ییلاقی که تا زانو بود نا خواسته به طراوت کشیده میشدی گاوها وگوساله همه پروار بودند 
حالا چه؟ در ییلاق پشه رقصان است دره از اب خشک شده برا ی اینکه ادم های حریص برای هر یک کلبه چوبی یک اطاقه چهار منبع در دور وبر خانه کاشته اند دیگر حتا به باور اینکه صبحها باید وقتی از خواب بیدار شدی دور وبر خانه ات را اب و جارو کنی واز زباله که همانا باورمان بود که نکبتی وبدبختی می اورد پاک کرد خبری نیست ایا بدبختی همین خشک سالیها نیست؟ وقتی ما نعمتی که خداوند برای استفاده عموم مخلوقاتش آفریده ما اختصاصیش میکنیم وپرنده وچرنده وهمه موجودات وگیاهان از تشنگی دارند هلاک میشوند بدبختی اجتماعی گریبانگیر ما نمی شود ؟ حالا بیا ببین مسافران قلیان به دست بدون توجه به ارامش دیگران با هلهله و ولوله در حالیکه خاک بر خاسته از زیر پایشان که از زمین خسته وسوخته بلند میشود وتا نصف کمر خاک گرفته اند بالا وپایین می روند واز منظرهای نیمه جان عکس می اندازندواز دامدار تا غیر دامدار در حال اجاره دادن به این از راه امدهگان هستند وانقدر در خود مشغولند که دیگر نه اطراف ونه به اکناف توجه ندارند چون لیدرها با وعده اینکه شبی رویایی خواهند داشت انها را یعنی مسافران را به این مکانهای دور ازامکانات شهری می آورند وومالکان کلبه ومهمان پذیرها برای فراهم کردن انچه را که انها میخواهند باید سراسیمه وار بدوند این است خسته ومانده هستند واگر اتش بگیرند نای بیرون امدن را ندارند این شده روزگار ییلاق نشینی .. با سپاس زلیخا صبا

عکس ‏‎Zoleykha Saba‎‏

حفظ محیط ومنابع گردشگری زلیخا صبا ماسالی تالش

آینده اولسبلنگادر انتظار تلی ااز خاک 
اولسبلنگا نماد ونشانی از ییلاقات ماسال است وروی این اصل شهرت ایرانی وجهانی دارد وبیشترین شهرتش بخا طر طبیعت زیبای جنگل وچمن زار و انواع گلهای وحشی وگیاهان متنوع ورویش انواع قارچها وشر شرجاری اب در ه ها وچشمه هاوزیستگاه حیات متنوع وحش در گذشته که همه اینها نه تنها دور از هم بلکه زیستی تنگا تنگ داشتندودر نتیجه یک یا چند مال دار وگاودار به راحتی در انجا می توانستند به جمع اور حاصل لبنی خود بپردازندواین ییلاق وییلاق همجوارش خریدول تا زمانی در آرامش بودند و محیط زیبایشان محفوظ بود که راه وجاده اسفالت نبود غروبهایش بسیار دل ا نگیز با ونگاونگ گاوها که بر ای دوشیدن غروب با صدا زدن زن تالش دامدار می امدند وخواندن اوای حزن انگیز مرد تالش در دور دورهای تپه ها وصدای نی نواز چوپان و ارامش شبهای پرستاره ونسیمی که از درزهای کلبه های چوبی صورت را نوازش میداد ودوستیها و رفاقت ییلاقی که کمتر حرص دنیا ومادیات در ان نشوو نما داشت همه وهمه زندگی را با همه کاستیها دلپذیر کرده بود!!!
بگذریم حالا این تصویر اولسبلنگا امروز نه بلکه دوسال پیش است . امروز وضیعت اولسبلنگا حتا مثل دوسال پیش هم نیست وما نمیدانیم امروز به اولسبلنگا چه باید بگوییم ییلاق اولسبلنگا روستای اولسبلنگاه گردشگا ه یا یک جایی که هیچ چیز تابع هیچ چیز نیست دیگر نه ابی در دره هاجریان دارد برای اینکه در منبع های پلاستیکی و فلزی جمع اوری میشود نه گلی نه چمنی نه ارامشی نه اسایشی مثل مور وملخ جمعیتی که نه میدانند ونه هم که می خواهند رعایت کنند همه لگد کوب کرده میریزند می پاشند ومی شکنند و میگذرند اگر کسی نصف شب اتش بگیرد نمی تواند ماشینش را از ازدحام ماشینها که بدون رعایت گذاشته وچپیدند دراین کلبه ها ومهمانپذیرهای اجاره ای از یک طرف صدای موتوربرقها واز طرفی صدای همهمه گردشگرها دیگر صدایی به صدایی نمی رسد وای وای بر اولسلنگا که با این سرعت تخریب در اینده ای نزدیک به تلی از خاک تبدیل خواهد شد!!!!!
آیا واجب وضروری نیست کسانیکه توریست و گردشگر را با وعده وتبلیغ دهن پرکن گذاراندن یک شب رویایی با خوردن وخوابیدن در فلان جا با صاحبان این گونه اماکن طی کنند وبخواهند سرویس بهداشتی جا ی مشخص برا ی پارک ماشینها وعبور در گذرگاه های مشخص وله نکردن گلها وچمن زارها و حفظ حریم دیگران ورعایت اصول اخلاق از همه مهمتر است اگر با فرهنگ هستیم نباید در جنگل این فرهنگ را به اجرا بگذاریم ؟ نباید ا براین طبیعت زیبا وحفظش نظارتی باشد امثال من وما که عاشق طبیعتیم وبزرگ شده طبیعت هستیم ما که هر بوته از گیا هان را نشانی از عظمت پروردگار میدانیم شما نظارتی بر دیگرانی که میخورند ومیریزند وحرمت نمی گذارند داشته باشیید رنجی که بر طبیعت ومنابع طبیع وارد میشود از تعمیر یک یا چند کلبه نیست از از نا هنجاریهایی که در طبیعت بوجود می اورند ومی گذرند است 
با سپاس زلیخا صبا