..ییلاقی های خوش نشین در اولین شب ییلاقی بخصوص برای بچه ها محیط نا آشنا وقدری دلگیر کننده بود بقولی (تاسین) تا فردا که تازه کم کم خود وفق میدادند برای مدت دوتا سه ماهاز فردای رسیدن به ییلاق خانم های جوان خانواده برای اینکه رنگ ولعابی به خان وکاشانه بدهند از جمله داخل خانه قسمتی را که سنگ نان پزی واتش دان (کیله کا چاله وجیره سر وکیله کا پشت) ودور وبر خانه را با یک نوع گِل زرد گلمالی (آلاوه) میکردند.تا خانه از نموری زیر لَت ماندن در بیاید
وباغچه ای را هم در کنارخانه درست میکردندوسبزیجات می کاشتند
مال دارها منظور حشم داروگاودار ها که در کوچ اولیه بهاری دوقسمت می شدندویک تعداد در سر مزرعه وخانه قشلاقی (گیلون)می ماندندوتعداد دیگربه ییلاق میرفتند
در غروب های ییلاقی درآن زمان های دورکه بسیار زیبا ودل نشین ودنیای دیگری بود
همه صدا ها ونوا ها ار آواز پرندگانوصدای ملایم روند آب چشمه در لار وصدای شر شر ریز ش اب در دره های داخل جنگل وطنین صدا در دارشت وونگاونگ گاوها وگوساله ها در هنکام شیر دوشی وصدازدن انها از طرف صاحبانشان به اسم های مختلف زر گا لِه رش گاله .وِل گاله ودیگر....وصدای نی نی نواز از دور دست وآواز حزن انگیز رهگذر تالش در شب های مهتابی ویا مه گرفته برای اینکه تاریک شب جنگل را حس نکنددر عبور از راه خریدول به اولسبلنگا همه دلنشین بودند البته در آن زمان شاید عادی بود برای بخصوص مردم ساکن آنجا.
ولی در هیاهو وهمهمه ماشینی این زمان یاد آن زمان آرامش بخش است..نسیمی که از درز کلبه ای چوبی در شبهای پر ستاره صورت را نوازش میدادوهوای تازه وارد ریه ها میشدوزندگی سالم ونخوردن هفته هفت روز گوشت وخوردن شیر وماست ودوغ وکره بدون افزودنیهای ماندگاری یک نعمتب بودکه دیگر باید نوشت ویادش بخیر گفت .نویسنده زلیخا صبا