هم وطن. هم زبان.هم شهری.
مجسم کندر کنار آبشار رامینه. یا کمی بالا تر در راه تونل مانند که پوشیده از درختان سبز توسکادر دوطرف جاده پیچ در پیچ رامینه در کنار جاده فرش پهن کرده و با خانواده نشسته اید نسیم ملایم کوهستان صورتت را نوازش میدهد
کمی سکوت،آره کمی سکوت، صدای ظبط را بیار پایین.. چه میشنوی؟..صدای آهنگین آب رود خانه، وصدای آبشار،صدای کوکوتی تی در بلند ترین شاخه درختی آواز میخواند کوکو تی تی کوکو تی تی، صدای آرامش جنگل.
صدای چهچه بلبلی؟ چقدر روح نواز است . احساس میکنی به دنیایی دور از همه هیاهو آمده ای گوش کن به این اوای دلنشین.. با شماهستم شماییکه از راه دور ونزدیک سفر میکنید وبا صدای ماشین وویرا ژموتور ارامش این آرام کنند گان جسم وجان رابر هم میزنید. بله با شما هستم موتور سوار که با ویراژ موتورت لرزه بر اندام ایخاکیان وماکیان می اندازی ایا فکر کرده اید که در گذشته نصف روز طول می کشید تا از مر کز شهر به این نقطه ای که الان نشسته اید برسید انهم با اسب. حالا که شما از آن سر کشور به این نقطه امدید لذت ببر تمیز استفاده کن. این قدر بریز وبباش وآلودگی در اطرافت بجا نگذار وکفران نعمت نکن طبیعت قهر میکندوخدا نعمتش را از تودریغ میکند.. جمع کن این همه خراب کاری این چه آدابی است ؟/این طبیعت زیبارا به فنا کشیدن ضررش به کی میرسد؟ به من به ما به شما به همه از این همه جفا بر طبیعت خیلی دلم می سوزد از این همه بی حرمتی براین جنگل زیبا ومظلوم فریاد ش را کی باید بشنود . دوست داشته باش طبیعت را تا خدا ترا دوست بدارد
زلیخا صبا