ای روزی استا و ای روزگاری
مردوم دارین اشته را کار وباری
خِردنن پیله هن نزونین بیکاری
زوموستون یا باهار فرقی نداری
چَوون مینی استا با هم قراری
یندی را پنَین دسی بع باری
شعر از زلیخا صبا
برگردان
یک روزی وروز گاری
مردم برای خود کاری داشتند
زمستان یا بها فرقی نبود
بچه ها وبزر گها همه مشغول بودند