فرزند سالاری
ازدواج فرزندان سالاردر آینده سبب طلاق می شودباید بگویم الآن هم آمار طلاق کم بالا نیست واین مسئله میشود در جراید و رسانه ها بی شمار دید وخواند. وچرا اینگونه شده و کجای کار نسل ها در تربیت و آموزش نسل بعد خود را اشتبا ه کردندو یا اشتباه نکردند وبرداشت خودشان از زندگی خودشان وقتی هنوز تشکیل خانواده نداده بودند. طوری بوده که فرزندان خودرا فرزند سالار کردند ونهایت زندگی اینگونه افراد به جدایی وپاشیدگی می انجامد ویا بعضی از این افراد که در خانه پدر ومادر فرزند سالار بودند وهنوز برای پدر ومادر خود چون سالا ر هستند در زندگی شخصی. خود تابع هستند. باز. سؤال پیش می آید که چرا اینگونه شده است وهمه اینها را. به نظر وبرداشت من باوجودی که روان شناس نیستم ولی با مشاهده گذران زندگی. وتجاربیکه از مشاهده آدمها چه از لحاظ فاصله طبقاتی اقتصادی وفرهنگی وتربیتی دردو وچند تحولی که دراین مملکت وادمهایش دیدم ودقت کردم واندیشیدم. اینگونه آمده. که نسلهای قبل از انقلاب گرچه فاصله طبقاتی از هر لحاظ بخصوص فاصله طبقاتی فرهنگی واقتصادی غوغا می کرد.
میگوئید چرا ؟ برایتان می گویم کسیکه در شهر زندگی میکرد مهم نبود چگونه زندگی میکند دارای چند تا اطاق است وپدرش چکاره است ومادرش چکاره است وهزار اگرومگر دیگر. شهری بود وارجیت داشت به دیگر مردمان.نقاط بخصوص استان خود وروی این اصل هیچوقت یک روستایی بخصوص با یک گویش دیگر جراَت نداشت که در شهر اشکار کند که مثلا مال روستا است واین مسئله سبب شد که بیشتر نسل گذشته هویت خودرا پنهان کنند؛ وحتی گویش وزبان خودرا ،وبا بچه های خود با زبان وگویش مادری خود صحبت کنند. وهمین نکته نیز یکی از دلایل فرزند سالاری شد وفرزند ان خودرا برتر وبهتر از اولیا فرض کرد ند. ونکته دیگر اقتصاد در نسل ها سبب ایجاد خیلی از تنشها وواکنشها می شود واین اقتصاد دیگر ،،شهر وروستا نمی شناخت بلکه در روستا هم. اگر وضع مالی هر کسی و حتی اگر وضع مالی دوبرادر وخواهر وفامیل بهتر بود دارای ارج وقرب بیشتری در جامعه وانظار بود.وداشت؛ واین شد که در بعد انقلاب. اولیا خود نخوردند ونپوشیدند ونگشتند. ولی به بچه های خود خوب دادند وپوشاندن و آنهارا نگذاشتند آب در دلشان تکان بخورد و در نتیجه. امتیاز دیگری به فرزند ان از لحاظ سالاری دادند. واز لحاظ تربیتی پدر مادری که قبل از انقلاب باید پا به پای بزرگترهایش در مزارع در ییلاق در قشلاق در سختیها شریک باشندوبودند و همه این رنجها با گوشت وپوست خود احساس می کردند و. با پدر ومادر خود از خواب بیدار میشد ندو حسرت خواب تا لنگ ظهررا دردل داشتند و از خیلی از آزادی های. جوانی وکودکی را که برایشان ممنوع ودور از عرف وشئون می دانستند در دل خود ویا در خلوت خود. گاه با مشاهده وخواندن زندگی نامه های بعضی از. هنرمندان وبزرگان کشور های دیگر. و دیدن گاه وگذاری فیلمهای زیبای کشور های دیگر احساس اینکه حقی از او وآنها ضایع شده. می گفتند اگر من تشکیل خانواده دهم بچه هایم را از همه این هابی نیاز می کنم. ونتیجه اش فرزند سالاری شده و گاه این پدر مادر ها در کنار این موضوع که فرزندان خودرا نگذاشتند همه أن نبود ها وکمبودها را حس کنند و در کنارش تابع بودن را به آنها تزریق کرده اند ودر حالیکه فرزندانشان خیلی مقتدر از هرلحاظ مالی فرهنگی وبقولی از هر انگشت هزار هنر می بارید تابع شده اند و اصول خانوادگی را پایبند هستند حتی اگر به قیمت. جانشان تمام شود واینطور نیست که فقط جان آزاد وهمه چیز را حلا ل کنند. پس امیدوارم که روشهای زندگی مردم واراداتی نباشد ونسلها ی امروزی به اصول وقواعد زندگی با دید ووسعت بازتر ومتناسب با اصل زندگی نگاه کنند وتصمیم بگیرند
باسپاس زلیخا صبا