کولی کولی چارشنبه
کولی کولی چارشنبه (کیلی کیلی چارشمبه) (چهار شنبه سوری)
نکبت بوشو داولت درا ... زردی بوش سرخی نی با
هف کوهه آتش ژنین مغریبه سر
هف دفه تیلین چِ سری امور اَور
کولی کولی چارشنبه در گذشته یکی از ایینهای زیبا وخوش آمد گویی تکمیلی امدن بهار ونوروز در نزد مردم ایران گیلان ومردم تالش بود واین رسم زیبا نه از روی اجبار بلکه یک فرهنک جاافتاده وخوش ایندوشادی بخش بود که برگزار کنندگان ازا ینکه زمستان را با همه سرما وسختیهای زمستانی سپری کرده و بهاری زیبا وپربار داشته باشند در حقیقت یک نوع نیایش وسپاس به درگاه خالق یکتا بود
کولی کولی چارشنبه در تالش بزرگ هم به شیوه خاص خود برگزار میشد.مردم تالش رسم بر این داشتند که قبل از آمدن آخرین چارشنبه حتما خانه تکانی را تمام کرده
وهیچ خاکی وغباری در خانه واطرا ف نمی باید وجود داشته باشد واین یک نوع باور خوب وانرژی مثبت بود که برای کسی ضرر که نداشت بلکه یک عادت پسندیده در اجتماع نهادینه میشد که باید در حفظ نظافت محیط وخانوده بکوشند ولازم بدانند..
در غروب سه شنبه آخرسال افراد خانواده ومحله و اقوام در حیاط منزلشان روبه قبله هفت دسته یا کوهه کا ه وکولش به فاصله یک متری از هم میگذاشتند واین کار بر عهده بچه های خانواده بود وبچه هاهم این کار را از بعد ظهر با شور وشوق انجام داده ومنتظر غروب می ماندند ودر این فاصله بچه های محل هم جمع میشدند و فامیل هم برای شرکت در این مراسم به خانه هم می رفتندولی معمول این بود که اکثرا هر کس در حیاط خودش این مراسم را انجام میداد واگر آتش یکی خاموش میشد می رفتند در حیاط همسایه واین مراسم تا موقع شام از طرف بچه ها ادامه داشت.
ووقتی که از روی اتش می پریدند با صدای بلند می گفتند نکبت بوشو داولت درا
یعنی بدیها وزشتیها وبد بیاری ها برود وبجایش خوبیها و زیبایی ها و رونق و برکت بیاید و باز می گفتند چمع زردی اشتع واشتع سرخی چمع ودر این میان برادر بزرگ در حالیکه کلاه تالشی یک وری روی سرش می گذاشت با تفنگ یک گوله به طرف هوا به نشانه امدن بهار شلیک می کرد ..
در این غروب یکی از افرادخانواده مثلن دختر یا عروس خانواده در چند دیگ وقابلمه اب رودخانه را به نیت جمع میکرد که در صبح فردا تمام افراد خانواد بعداز شستن خود باید با ان ااب از سر تا پای خود می ریختند تا کسالت وخستگی سال گذشته از تنشان بیرون برود .
وهمچنینین در این شب مادر خانواده از غذاهای که نشانه سبزی وبهاری بود درست میکرد مثل ترشه تره سبزی کوکو فسجان ماهی و دختر بزرگ خانه از هرکدام از این غذا ها مقداری را در چند پیشدستی گذاشته ودر یک سینی ویا مجمه می گذاشت بر روی تاقچه یا صندوق برنج برای چارشنبه خاتون می گذاشت تا نیمه شب بیاید و خیر وبرکت به خانه انها بیاورد ونیت میکردومیگفتند چارشمبه خاتون بری تع ..دس تیی نی مِری تع.. سغه جانی بوهر تع ..برکتی ویکر تع ..نکبتی تع دور آکر .. باهاری نزیک آکر.. وبه این ترتیب یک رسم وآیین زیبا بدون هیچ نا هنجاری نا خوش ایندی بر گزار میشد
متن از زلیخا صبا