کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

ضرب المثل تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

مثل تالشی
دس بع سفریه مِشت بع پیشنی
دست بر سفره است مُشت بر پیشانی 
این مصداق برای کسانی است که همواره از کسی از همه جهت برای پیش برد 
هدفهایش استفاده میکند ولی در پشت تیشه به ریشه ات میزند وتازه این کارش را یک نوع زرنگی میداند منتها این نوع زرنگ بازی موقتی است عاقبتی ندارد 
زلیخا صبا

یاد ایامی زلیخا صبا ماسال تالش

یاد ایامی 
برای ییلاق نشین ها روز ها به این ترتیب نبود که در کوه ودشت گردش کنندو خوش بگذرانند. بلکه در ییلاق ماندنشان همانا که قسمتی از کار هاوذخیره سالیانه خودرااز حاصل حشم ومالشان در می آوردندحتی از هیزمی که برای گرم کردن وپخت وپزشان استفاده میکردند از آن ذغال نیز برای گرم کردن زمستانی خود تهیه می کردند ودر برگشت چندین کیسه ذغال به همراه داشتند وهم چند پوست (خیک) شوره و چندین کوزه کره اب شده ونمک زده ورمه داره پنیر برای استفاده زمستانی خود جمع آوری میکردند
ودر این میان خانواده های کم درآمد هم که برای فرار از گرما به ییلاق می آمدند در کنار دیگر خانواده ها به خوبی باهم ودر کنار هم زندگی ومماشات میکردند
ییلاقی های خوش نشین دامدار این طور نبود که دیگر از خانه وافراد خانواده گیلونیشان خبر نداشته باشند.. بلکه هفته ای یک بار یکی از افراد خانواده ساکن قشلاق در روز شنبه برای ییلاقی ها خرید هفتگی که شامل قندو چای ووسایل بهداشتی صابون ودیگر لوازمات خربره وهندوانه گوجه فرنگی که بعضی از این هارا خانم خانه مثل گوجه وخیار وبلال در باغ گیلونی خودشان کاشته بودند وهم چنین خوراکیهای تنقلاتی مثل اب نبات ونخود چی کشمش برای بچه های کوچکتر تهیه وبار اسب کرده ودر روز یکشنبه بطرف ییلاق حرکت میکردند
بچه ها در این روزکه معمولا روز یکشنبه بود از صبح دیگر حوصله بازی نداشتندواین روز برایشان بهترین روز بودوکسیکه از گیلون می امد یک پیک شادی بود از چند جهت اول اینکه برایشان خور دنیهای خوشمزه می اورد که مدتی با ان سر گرم بودند
دوم اینکه یکی از افراد خانواده که مدتی بود ندیده بودنش ودلشان برایش تنگ شده بود که می دیدنش وسوم اینکه خبرهایی از جاییکه که بیشتر سال در انچا بودندودوستان زیادی داشتند میاوردوبه محض رسیدن پیک شادی که معمولا برادران بزرگترخانواده بودندچشم به دهانشان میدوختندوانها نیز با کلمات طنز ودر عین حال نوازش گرانه میگفتند که الان درختان دور وبر خانه ما پراز خربزه وهندوانه است
بچه ها در روز یکشنبه قبل از رسیدن برادر بزرگ و بار اسبشان از بعداز ظهر چشمشان به پایین تپه سیفله چال بودواولین اسب که کله اش از سیفله چال در می امد هل هله میکردندومسیر اسب را تعقیب می کردندتا ببینند که از دوراهی اولسبلنگا می اید ویا ازجیره خریدول میرودکه اگر از راه دوم میرفت خیلی پکر میشدندواگر بطرف اولسبلنگا می امدشاد ی میکردند واز بزرگترها میخواستند که از انها بپرسد که برادرانش را در کدام نقطه دیده اند ووقتی برادر وبار اسب خودشان را میدندند وتشخیص میدادندتا نزدیکیهای سیفله چال به پیش وازش میرفتندوبرادر هم انهارا روی بار سوار میکرد وشادیشان تکمیل میشد
فرصت شمار صحبت کزاین دوراه منزل ... چون بگذری دیگر نتوان بهم رسیدن
زلیخا صبا

دست دعا زلیخا صبا ماسالی تالش

دست دعا ی ما بر عرش خدا رسید
آن ناله های خاک بر کبریا رسید
آهت شنید ه شد زیبا ی خسته جان 
اشگش روان شد از ابر آسمان 
رحمت خدا کند عشقش روان کند
زیبای تشنه را گهرفشان کند
در آخرین نفس دربند ودرقفس
نومید زرحمتت نیست زینفس
زلیخا صبا

ضرب المثل تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

صدچیری ویبه آو کِرا چمه نبو پِلا بنی سوته کِرا پلا نبو 
یعنی صد ظرف آب ریخته شده چشمه نمی شود و ته دیگ هم پلو نمیشود 
واین مصداق برای کسانی است انسان باید جوهر وذات وذوق کاری را داشته باشد با تلقین وتزریق دیگران اگر ذاتن رویه واستعداد نداشته باشد توانمند نمیشود 

ضرب المثل تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

مثل تالشی
شیر مگه مرده کع شاله وَچه چِ دومی گته
یعنی شیر مگر مرده که بچه شغال دمش را گرفته 
این مصداق برای کسانی است است که وقتی بزرگی نیست بی خردی پا درجای پایش میگذارد وادای خردمند در می آورد که در نتیجه نه تنها کارها به خوبی پیش نمی رود بلکه بدتر هم میشود 
زلیخا صبا

عکس ‏‎Zoleykha Saba‎‏