روزو شب را تنگ کردم بر من و آرامشمچون گرفت آرام،مرا در پرتگاه چاه گذاشتهمره و هم پا بودم در تمام راه اواو برفت ولیک مرا در نیمه راهی جا گذاشت شعر از زلیخا صبا ماسال