کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

آشنای من زلیخا صبا ماسال تالش

آشنای من
مژده رسیدزدور از او برای من
آید بسوی من آن آشنای من
گل خنده می کند از شادی دلم
پرشد زعطر وبوش اندر سرای من
مرغان خوش صدا آواز دهند
خوش می رسد بگوش با او نوای من
شب زنده داریم پایان رسد اگر
آخر به روز شود نشو و نمای من
هم مانَد او اگر یک لحظه نزد من 
خوش می شود دمی حال وهوای من 
هستم زدوریش بیمار و درد مند
درمان دردمن هست او دوای من 
خواهم زهجر او بر وادی سر نهم 
یارم شود فقط آخر خدای من 
سوزاندوجود من این درد دوریش
شد عشق مادری آخر بلای من
بسته وجود من بر عشق او فقط
داند خدای من اوست آشنای من 
خوشحال وشادمان عمری بماند او 
این هست آرزو تا انتهای من
شعراز زلیخا صبا