کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

دلنوشته های من اوه سالن زلیخا صبا

اَوه سالِن ویرم آ اَویابه سالِن ویرم آ
درست است است آن بهاران گذشته و سالهایی که در گذر زمان گم شدند یادم می آید وقتی درنقطه روبروی دید خود ودر چشم انداز مقابلم به دگر گونی طبیعت زیبایم نظر می اندازم وبقیه موجودات اطرافم را میبینم ،می بینم تنها این طبیعت نیست که به دست بشر زیرو روشده وطبیعت زیبا از ساختار اصلیش توسط دست انسانی به دلخواه تحول نازیبا در ان بوجود امده بلکه همه چیزوهمه موجودات بخواست بشر ناخواسته تغیر کرده واز طبیعت ذاتی خود برگشته .
نمونه اش در زمان گذشته همراه رمه وگله چند سگ بود که هیچ جنبنده ای جرأت نزدیک شدن به گله واطرافش نداشت ویا اگر کسی سگی در حیاطش داشت جزء کسیکه صبحها به اوغذا میداد واورا میبست میشناخت و کسی دیگرجرأت وارد شدن به حیاط خانه را نداشت .
ولی حالا چه شده ؟سگها اکثرااز گله جدا شده واز خانه فراری. ،گله ی سگ تشکیل داده اندوازاین تپه چمن زار به ان تپه میروند ودنبال پسمانده آت واشغالی هستند که از مسافرهابجامانده و هرچند دقیقه به چند دقیقه باهم درگیر می شوندوبه اصطلاح،(جغره)میگرندیا دروسط جاده به همراه شغالها دنبال غذا میگردند وحتی خرگوشها از جان گذشته اندو وارد محل شده ودنبال غذا میگردند
در مکان های مارخیز خانه سازی شده ومارها به خانه های خالی ودرزیرش نقل مکان کرده اندخلاصه همه چیز دگرگون شده است درست است همه چیز دگر گون شد ان حجب و ان معصومیت از چهره انسانها رخت بر بسته گروه گروه به عنوان تور وگردش گر می ایند ومیریزند  میروند وطبیعت را به فنا می کشند