کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

چله کوچک وچله بزرگ زلیخا صبا ماسال تالش

چله بزرگه و چله کوچیکه

با سلام
ما دم از فرهنگ ایرانی می‌زنیم ولی کمتر کسی داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیکه رو برای بچه‌ها و نوه هایش تعریف می‌کنه
خواهشاً بخونید و اشتراک بگذارید، تا نسل امروزمون هم اینارو یاد بگیرن

چله‌ی بزرگ ...
چله‌ی کوچک ...
چارچار ...
سده ...
اَهمن‌وبهمن ...
سیاه‌بهار ...
و سرماپیرزن ...

زمستان به دو بخش : 
چله بزرگ(چله کلان ) و 
چله کوچک (چله خرد ) 
تقسیم می شده است .
که چله بزرگ از 
( اول دی ماه تا دهم بهمن ماه) 
وچهل روز کامل می‌باشد و 
چله کوچک از 
( یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه ) و 20روز کامله
وبه همین دلیل چون 20روزکمتر است چله کوچک نامیده شده است .
غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار می شده و،مردم دور هم جمع می شدند واز این جشن لذت می بردند ودر نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سده را جشن می گرفتند.
این دوبرادر ( چله بزرگ وچله کوچک ) در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را ( چار چار) می نامند . 
به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک« چار چار» می گویند.

پس از چار چار نوبت به« اهمن وبهمن» پسران پیرزن (ننه سرما ) می رسد
که خودی نشان دهند.
10 روز اول اسفند را اهمن 
و10روز دوم اسفند را بهمن می گویند

واین 20روز ممکن است 
آنقدر بارندگی باشد که این دوبرادر به دوچله طعنه بزنند ، 
با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند::
(اهمن وبهمن ،آرد کن صدمن 
،روغن بیار ده من ،
هیزم بکن خرمن، عهده همه بامن )

تا اینجا 20روز از اسفند به نام اهمن وبهمن نامگذاری شده اند 
ومی ماند 10 روز آخر اسفند ماه که 5روز اول سیاه بهار نام گرفته وشعری هم که قدیمی ها میخوانند :

سیاه بهار شب ببار و روز بکار 
از این شعر هم مشخص می شود 
در این ایام شبها بارندگی فراوان
بوده وروزها کشاورزان مشغول 
کشت وزراعت بوده اند ، 
5 روز آخر هم سرماپیرزن نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی
ابری گاهی آفتابی ،گاهی همراه با باد واکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد که قدیمی های دل پاک، براین باور بودند
که گردنبند پیرزن پاره شده ومُهره‌های آن به زمین میریزد.

حیف است بچه های ما اینهارا نشنوند و این قصه ها از صفحه روزگار محو شود!

پیله چیله روکه چیله زلیخا صبا ماسال تالش

داستان پیله چیله وروکه چیله واوتاو بهوت 
درروایات قدیمی پدربزرگها ومادر بزرگها زمستان را بسه قسمت نام گذاری کرده اندچله بزرگ که چهل روز است وچله کوچک که بیست روز است و ماه اخر زمستان را افتاب بَرَهوت نام برده اند.
شروع چله بزرگ را با شب چله (چیله شو) برگزار میکنند که این شب با مراسمی که باگذاشتن انواع میوه های که ره اورد گرمی وگرما ست وتنقلات شیرین که نشانی از گرما بخشیدن جسم وانرژی گرفتن ومقاومت در مقابله با سردی وسرماست وورود به این فصل که بلندترین شب سال است با نشستن وچله پایی ودور هم بودن ودرجمع ودور بر خود ریش سفید ها وپدر ومادر بزرگهارا داشتن وبه داستانهایی که در باره چله بزرگ وکوچک با شیرین بیانی می گویند گوش دادحسن وحال وهوای دیگری دارد.
درروایت مادربزرگها وپدربزرگها وریش سفیدان خانواده ها آمده است که چله بزرگ وچله کوچک دوبرادر با دواخالاق متضاد بودند و وافتاب برهوت خواهرشان بود که از برخورد وناسازی این دوبرادر چون افتاب زم حریر بود 
چله بزرگ که برادر بزرگ بود رفتاری مدارا گر وملایم داشت ودر زمان زمام داریش واردینش انقدر در مضیقه وستم عوامل سرماییش نبودند وچله کوچک که برادر کوچکتر بود همیشه اورا موردسرزنش قرار میدادومیگفت با اینکه مدت فرمانروایت بیش از من است ولی زور وظملت را نشان نمیدهی بیا روز حکومت مرا ببین تا چها برسر این پویندگان زمستان می اورم من هیچ پیری را زنده نمی گذارم وهیچ حاملی را به سلامت به پایان مقصدرا ه نمیرسانم وجنین را در شکم مادر میکشم ووخواهر یعنی افتاب برهوت از این جنگ ودعوا در خشم و تیرگی بود وبه پایکوبان بهاری روی خوش نشان نمیداد ودسته گلهای بنفشه دختربها ونوای سینه سرخ را با لبخندی کم رنگ پاسخ میداد و بابغضی در پشت چشم نظاره گر هل هله گران بهاری بود ..واز این رواست که اخر زمستان سرمایی سوزنده دارد .
نویسنده زلیخا صبا