کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

صبی روز آبو زلیخا صبا ماسال تالش

چم انتظار
تاریکه شو بوشو صبی روز آبو
خدا کو خام اشتع کارنی دوز آبو
دِ چمم دریکو بَ تا در آبو
اِشتع قدی وینم دیلم شاد آبو
بِمرم اَز اشتع قد و بالا را 
غمی تع مداری دیلرشاد آبو
تنخا
حَو صَلَم سَر اُومه اَز کا بوشوم کا
فیکر وخیال هَرزع از سا بوشوم سا
تنخایی اَز در و دییار دی یَسم
سوزه باغی بوبو اَز ها بوشوم ها 
اشعار تالشی از زلیخا صبا

دل نوشته امروز ییلاق زلیخا صبا ماسال

امروزییلاق
چقدر امروز ییلاق قشنگ و دلگشا بودطراوت وشادابی چمن زارهای چون مخمل سبز چشمرا نوازش وروح را آرامش می بخشید .
از وقتی بطرف بالا میرفتیم متوجه تعیرات اخرپاییزی کا ملن مشهود وباد تمام برگهای رنگی را ریخته ودرختان بی برگ و بار شده بودند ولی با این همه کوهستان درهرحال زیبا وقشنگ وپرابهت است وباد گاه شدید وگاه ارام .چون نسیم حالت نوازش گرانه داشت وابرها در برابر باد عیر مقاوم بوده ود راسمان پریشان بودند وییلاق بر عکس هفته پیش که پوشیده از برف سفید بود این هفته برفها اب شده و طراوتی تازه گرفته بود به محص اب شدن برفها رمه گوسفدان بالا می ایند و جانی تازه از خوردن علفهای تازه می گیرند ولی متأسفانه با لخت شدن جنگل و بوته ها و پوشیدن رخت پاییزی زشتی های بجامانده از مسافران کیسه نایلونها و قوطی ها وزباله ها در دره و روی بوته نمایان وییلاق زیبارا بد منظره کرده است و به تنهایی هم کاری برای جمع آوریش نمی شود کرد .. نکات قابل توجه چندی نیز هست که مربوط به فرهنگ علط بی تفاوتی وبی اهمیت قراردادن منابع زیبایی که ازان این همه لدت می بریم ونیرو می گیریم از طرف کسانی که به نطرم بهتر است عنوان اوباش را به این قشر از آدم نما هاداد و. لا عیر 
من میخواستم یاد اور شوم البته چون قانون است وبسیار هم پسندیده وما ملزم به رعایت ان هستیم و شاید کسانی به اکراه که من فکر می کنم انهم از همان اوباشان باشند وان بستن کمر بند ایمنی برا ی سرنشینان اتومبیل است واین قانون هرچند خوش ایند برای عده ای نباشد ولی اجباری وبرای حفظسلامت سرنشنان یک خودرواست ودر نقاط مختلف اگر ببیند افراد متخلف را جریمه سنگین میکنند و پی گیری این مهم برای همه دیگر اجرایش صروری وتمردد از ان سر پیچی از قانون است و این عالی است حتا اگر حرمت شکنان انرا خوش نداشته باشند ،،عرص از این گفته ها من می خواستم عرضکنم که مسئول جنگل و منابع طبیعی کدام ارگان است؟ ایا این درختان بی زبان وزیبا نباید کسی به جد حافطشان باشند وفقط به اسم حافظ جنگلداری به ارث برده اند ..ایا نباید در روزهایی که باداست و مسافرهازیاد و ازهمه مهمتر کسانی یله ورها وباری بهرجهت ومخرب طبیعت درگوشه گوشه جنگل بدون توجه اینکه هران ممکن است منطقه ای را به اتش بکشند 
نطارتی داشته باشند ؟وهر ساعت به ساعت گشتهایی مأمور نظارت باشتدودوربزنند تا از آتش روشنکردن این افراد در این گونه روزها ممانعت به عمل اورند .واقعن من در تعجبم چگونه متوجه این خطر نمی شوند یا خودرا به انراه میزنند؟چرا برای آتش افروزان جنگلی بی مبالات جریمه در نطر نمی گیرندچرا قانونی وصع نمی کنند تا این افراد از ترس جریمه سنگین ملزم به رعایت شوند چون بعصیها باید زور بالای سرشان باشد تا با فرهنگ شوندمن امروز وحشت کردم چون باد بود ودرمسیر جابجا اتش روشن کرده بودند ودر بعصی جاها هم اتش گر گرفته را ول کرده ورفته بود ندخدا به فریاد برسد 
با سپاس زلیخا صبا

عمرم گذری زلیخا صبا ماسال تالش

عمرم گدری
ددسی نه تع بیگر اشته سری
تنه مع چ واتمه زیر نه پری
چرا تع گوش نکری چم لوعه
هنی پره رایی شی تع ای وری
ای روزی وینی کع از منده نیمه
بده تع ام جوره روزی ویر وری
ابیاتی از سروده عمرم گدری زلیخا صبا 
عکس اسمان ییلاق از زلیخا صبا

سزد غم زلیخا صبا ماسال تالش

از بس به من سر زد غم
با من دیگر هم خانه شد
گویم برو هرگز نیا
چند لحظه ای اومیرود
از پشت در برگشته باز
بار دیگر در میزند
زلیخا صبا


آن مسافر زلیخا صبا ماسال تالش

ان مسافرکه نگاهش به افق 
به گذر گاه عبور...تا بیابد نشانی زهمزاد خودش
دیر زمانیست همره چلچله هابار سفر بست برفت
به دیاری دیگر
به دیار ی که کسی قهر نباشدبا دگری
همه چیز رنگ صفا 
اسمانش ابی ..خورشیدش گرم وملایم تابد
به دوراز همه غوغا وهیاهوی زمین
جای هر قهر وغضب لبخند است
مهربانی توی باغ دل هم می کارند
وهوایش پراز ارامش وفضایش پراز اسایش 
این چنین جایی هست در گذر زمان؟
زلیخا صبا