کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

بازی دَخس دَخسه مزا (قایم موشک) زلیخا صبا ماسال تالش

بازیهای نشاط انگیز تالشی قدیم 
دَخس دَخسه مزا(قایم موشک بازی)
برای این بازی بسیار نشاط انگیز وسالم کودکانه ابتدا بچه ها به تعداد هشت ،ده نفری یا بیشتر جمع شده و به قید شیرو خط انداختن ویا پیش قدم شدن یکی از افراد چشمش را می بندد و به محلی که معمولن یک درخت یا ستون ویا دیواری است و سنگر بازی.. چشم بند ویا گرگ بازی سرش را روی دیوار تکیه داده و شروع به شمارش میکند وطبق قرار انقدر می شمارد که افراد همه در جاها ی مختلف مخفی شوند ودر این موقع گرگ چشم بند می گوید کوک کوک وشروع به دنبال گشتن افراد مخفی میکند و قتی یکی را تشخیص داد که کجا مخفی شده با گفتن کوک کوک و گفتن اسمش اورا از مخفی گاهش بیرون میکشد و اگر در حین گشتن از سنگر دور شد افراد خودرا به سنگر می رسانند واگر چشم بند توانست قبل از رسیدن هریک از افراد به سنگر خودش را به او برساند وانفرد می سوزد و باید چشمش را ببندد وبه این ترتیب بازی ادامه پیدا می کند وبسیار پرشور و با نشاط است 
با سپاس زلیخا صبا

شعر پریسکه زلیخا صبا ماسال تالش

شعر پریسکه
خون دلم جاریست به اعماق وجود
و فرا خواهد گرفت 
تار و پودش را
نقشی از غم 
زلیخا صبا

کوره راه زلیخا صبا ماسال تاش

زندگی کوره ره ی باریکیست 
که در آن میگذری 
که نگاهت زیر پا
که نیافتی در چاه
فکرت آشفته ومغشوش
که زمینت نزنند
تا نیفتی از پا
از زلیخا صبا

برگ خزان زلیخا صبا ماسال تالش

برگ خزان
تک برگ بر شاخه ای رنجور وزرد
میزند سیلی براوتند بادسرد
برگ پاییزی تقلا میکند
تا نشیند لحظه ای با سوز ودرد
شاخه می گوید که وقت خواب شد
پای بردار از سرم کم کن نبرد
عاقبت افتاد آن برگ نحیف
زیر پای آن درخت وناله کرد
گوشه چشمی غمزده بر شاخه کرد
گفت آهسته ولی با آه ودرد
روز گارانی بر آن شاخ بلند
سایه کردم بر سر بسیار مرد
حالیا رنجور وزرد افتاده ام
نقش گردون روی من را زرد کرد
گر دوران عمرمن بر باد کرد
رنگ سبزم بوستان آباد کرد
شعر از زلیخا صباعکس از سپیده صبا

تصویر سپیده صبا

شنیدن کی بود....زلیخا صبا ماسال تالش

شنیدن کی بود مانند دیدن
این را بارها شنیده ایم ، واین یک واقعیت است دیدن ولمس کردن موضوع از نزدیک
اثرش بیشتر خواهد بود .بخصوص اگر انسان از کسی وصف حالی و توصیفی را بشنود فرق می کند تا اینکه در صحنه باشد و زیباییها را ببیند و حس کند اگر زیبا نگر باشد..
زیباییهای طبیعت در همه جا زیباست،و اگر زیبایی طبیعت را از نزدیک ببینی و احساسش کنی ، اثرش فوقالعاده است و انسان را به اوج میبرد ..
طبیعت یک آموزگار زبر دست و مهربان است ودر نتیجه اگر در طبیعت با تصمیم اینکه یک روز عالی داشته باشید و گردش در طبیعت با این خواست اثرش خیلی زود در انسان پدیدار میشود ..
این تصویر نمایانگر مسیر رامینه به ییلاق در ماسال استکه از سرا شیبی شالما به را مینه گرفتم ، فقط تماشا کن این نوار سبز در وسط درختان با برگهای رنگا رنگ جاده رامینه است که در طول این سالها که جاده کشیده شده این درختان سبز جوان توسکا در امده اندو قد کشیندو چون نواری در وسط درختان در پاییز رنگی نمایان است .ودرخت توسکا یا تالشی توسه در پاییز برگهایش زرد ورنگی نمی شود بلکه یک مرتبه می ریزد و کمی که از پاییز بگذرد در همین قسمت بصورت یک نوار خاکستری در بین این درختان دیده می شودند.
ویک زیبایی دیگری که من از درختان توسکا کهن سال بعد از ریختن برگهایشان می بینم طرز رشد وقرار داشتن شاخه های بز رگ هستند که نظر هر بیننده ای را جلب می کند .
همانطوری که می رفتیم بطرف بالا تر برف در کوه های ییلاقی نمایان می شد .
ییلاق اولسبلنگاه نیز برفی و سرد بودولی اگرکسی دلی باعشق به طبیعت داشته باشددر این سردی سرمارا حس نمی کند وتمام وجودش گرم ،گرم است.و اما در این میان صحنه های ناراحت کننده هم دیده میشود که انهم کاری نمی شود کرد که اگر غیر این بود دنیا چون گلستان بود.
یکی این تفنگ بدستان شکارچی که در این فراوانی مرغ وگوشت صدای نفیر تفنگشان پرندگان را این سار های خوش صدا که پیام اور زندگی هستند وحشت زده کرده به پر واز در اورده وهراسان میکرد ند.چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یا بقول شاعر ..در این خوان نعمت کرم گسترد... که سیمرغ در قاف قسمت خورد
آیا انصاف است؟
من حتا کرم کوچکی را در روی برفهادر حرکت دیدم واین برایم جالب بود.
چرا ما انسانها برای دیگر موجودات عالم حق زندگی وزنده ماندن قایل نیستیم قدری اندیشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ای اشرف مخلوقات براستی چگونه این لقب را گرفته ایم در حالیکه ما الان در طبیعت چه چیزهای شگفت انگیزی از دیگر موجودات ویا خود طبیعت می بینیم ولی بی تفاوت از ان می گذریم و یا اویزانند به درختچه های ازگیل یا فتر لا اقل شاخه هایش را نشکن گناه دارد ، قدری اندیشه کن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
باسپاس زلیخا صبا