کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

چهار شنبه خاتون زلیخا صبا ماسال تالش

چهار شنبه خاتون
چهار شنبه خاتون دختر بهار که ابتدا به میمنت ورودش بنفشه وپامچال به پیش واز می آیندوهمه جا عطر آگین میشود 
رسم بر این بوده وهست در تالش وماسال برای امدن وخوش امدگویی بهار ابتدا چهار شنبه خاتون که فرشته خیر وبرکت وسلامتی است به خانه ها بیاید ومژده آمدن بهار را بیاوردبنابراین مردم تا لش باوردارندتا قبل ا ز شب چهارشنبه سوری وامدن چهار شنبه خاتون باید محیط زندگی واطراف خودرا از گرد وغبار وآلودگی که مایه نکبت وفلاکت میشود پاک کرد وعقیده دارند در غیر این صورت چهار شنبه خاتون به این خانه ها نمی آید وقهر وغضبش نصیب این خانه ها میشود .پس خاک وکهنگی را باید از همه چیز دور کرد .
ابتدا خانه تکانی میکنند وشیرینی وحلوا درست می کنند ورخت ولباس نومیدوزند ودر غروب اخرین سه شنبه با روشن کردن وآتش زدن هفت مجموع بوته در هفت جا با گرما وروشنایی ونیت کردن وارزوی سلامتی برای خود وخانواده وپریدن از رویش وگفتن چمع زردی تع رابوبو ..اشتع سری مع را بوبو وبا هل هله وهفت بار پریدن این مراسم آتش تمام میشود .
در قدیم در شب چهاشنبه در چند ظرف آب جمع می کردند تا صبح فردا همه افراد خانواده با ان آب حمام کرده تا کسالت سال قدیم از تنشان بیرون برود غذای چهار شنبه سوری که باید از مواد غذایی سبزینه دار مثل ترشه تره وسبزی پلو وماهی بوده وهست وقبل از اینکه افراد خانوده از غذا بخورند از هرکدام مقداری را در کاسه می ریختند ودر یک مجمعه کوچک گذاشته در روی صندق برنج در ایوان خانه می گذاشتند تا چهارشنبه خاتون در نیمه شب می امده واز آن غذا می خورده ومی چشیده ودر عوض خیر وبرکت وشادی را نصیب ان خانواده میکرده است 
از بیاد مانده های رسوم چهار شنبه خاتون زلیخا صبا 

فرهنگ چیست زلیخا صبا ماسال تالش

زیبایی چیست فرهنگ چیست اداب چیست وسنن وزبا ن واز همه مهمتر دوستی ومحبت چگونه بوجود می اید تا دنیا برایت دنیا است از دلت وروح جانت بیرون نمیرودوهمه اینها وقتی امکان پذیر است که انسان زیبایی ها را درک کندوقدر نعمت زیبایی را بداند
زیبایی مثل گرما ی خورشیدمثل روشنایی ماه مثل رنگ وعطر گل مثل طبیعت مثل اب مثل دیدن شنیدن واحساس کردن
من محقق ویا نویسنده نیستم وادعایی هم ندارم ولی دیده ها وشنیدههاییرا که شاید دیگران یادشان رفته ویا بعلت مشغله از کنارش گذشته باشندوبصورت تکرار از گذشتگان به نسل ما رسیده وفرهنگ محاوره ایی وگویش وزبان تالشی ماراتشکیل داده واین زمان به خاطر روی اوردن نسل جدید به زبان فارسی واستفاده نکردن این زبان کم کم دارد به فراموشی سپرده میشودواین جای بسی تأسف است.
روی این اصل ما تالش زبانان با تلاش زیاد در پی گیر ی وروی اوردن وجمع اوری اصطلاحات وضرب المثلها ونوشتن فرهنگ ورسوم گذشته وداستانهای حماسی با ترجمه تالشی در گروه های تالشی وگروه گلواژه ها شاید تاحدی جبران اشتباه کرده واز فنای فرهنگ غنی قوم تالش زبان جلوگیری کرده باشیم .
در زبان شیرین تالشی گاهی یک واژه کوچک مفهوم یک جمله را می رساند وبا درک آن واژه واحساس آن تمام احساس درونت خالی وبه طرف مقابل منتقل میشودوبدون شاخ وبرگ دادن به حرفت..
این اصطلاحات وضرب المثلها شایددر زبانهای دیگر هم باشند ولی ما میخواهیم از نظر خودمان از بکر ترینشان استفاده کرده وبکار بریم شاید برای آیندگان مفید وارزشمند باشد بنابراین از همگان میخواهیم ما را یاری کنند
ولی متأسفانه با همه کوششی که میشود در این جمع دوستانه گروهی باز عده ای پیدا میشوند وبا مطالعات نوشته های دیگران وبا بکار گیری ان همه را از مباحثه صمیمانه وخوشایند فراری داده و کلاس درس را برای همه تداعی می کنند واینگونه جدلها جز گریزان کردن دیگران وبیزاری از زبان وفرهنگ چیزی عاید نمی شود میگویید نه خودتان نگاه کنید آیا در گفتمان که پیش می آورید بیشتراز دونفر اجازه ابراز دارند؟ نه چرا یک جوان باید حرفهای کلیشه ای را گوش کند میرود یک ویدیو نگاه میکند من متأسفم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!من متأسفم از اینکه با همه تلاشی که در گروه های مختلف به عنوان یک بانوی تالشی زبان همراه برادران تالشی زبان با تمام توانم همراه بودم و لی در اخر دیدم من فقط یک تبلیغ کننده دراین گروه ها بودم وبس وحال دوستان جوانم وفرزندان جوانم در بدر دنبالم میگردند چرا دوست جوان ؟ عیبی ندارد در گروه شماهم می ایم جانانه می نویسم و همراهت میشوم اگر به زن وبانوی تالش ارج بنهی به هویت خودت وبه اصل وجودی خود احترام گذاشته ای من هدفم این بوده که قوم تالش همانطوریکه ادعا میکند راد مرد است وروشنفکر ...
متن زلیخا صبا

یاد ایامی غی سوعه دلنوشته زلیخا صبا ماسال تالش

سغی سوعه
یاد ایامی 
سغ- درخت آزاد 
سوعه مغز درخت آزاد وسط درخت ازاد که سفید ومحکموسالم است .
در میان مردمان تالشی زبان کسانی را که میخواهند به سلامت بودن وشادابی تشبیهه کنند می گویند سغی سوعه مونو یعنی مانند مغز درخت ازاد سالم وسرحال است ..
..زمانی دور می گفتند گرمه گیلون مَمونه بشه تیجره گیریه یعنی در گیلان گرم نمانید بروید به ییلاق اول بهار .
چون عقیده داشتند که ییلاق سلامتی را تضمین می کند وکسیکه چند ماه در ییلاق بماند دیگر مریض نمیشود .
انوقتها برایم این حرفها مفهومی نداشت وباور نداشتم ولی واقعیت این بود که با رفتن به ییلاق رنجور ومریض نمی شدیم وتنفس هوای پاک و بودن در جایی که بدور از هر نوع الودگی بود خود نعمت بزرگی بود در ان دوران. .
در کودکی برای رد این باور هر روز با یک نخ دور مچ دست را اندازه می گرفتم تاببینم که چه اندازه چاق شده ام چه میشود کرد بچه بودم وفکر می کردم که چاق بودن یعنی سلامتی وروی این اصل باور نداشتم که سلامتم اگر چاق نشدم در طول سال مریض نیستم پرجنب وجوش هستم ومغزم خوب کار می کند اگر که چاق نشدم.. وچون می دیدم کسانی را که در رفاه ویا کم تحرکتر بودند بعد از رفتن به ییلاق چاق تر شده اند و لی خدایی همواره مریض بودند.. این زمان وقتی می بینم که بچه هارا چقدر می پوشانند وشال وکلاه می کنند به واقعیت این موضع بیشتر واقف می شوم ونیز این سفارش پدر و مادر در ذهنم شکوفا تر میشود که چرا پدر ومادر اصرار داشتند که بخصوص در روز بارانی که نم نم می بارید وشبنم روی چمن های مخملی می نشست ما پا برهنه روی چمن ها راه برویم و می گفتند که بخارا ت و هوو تشنه از بدنتان از این طریق خارج میشود (هو یعنی همان بخارات مضر بدن که در اثر رطوبت در بدن ایجا د میشود ) و واژه بخارات وگرفتن هوا وتشنگی بدن از این طریق برای من بی معنا بود .واین زمان بر اثر تمرینات وآموزش هایی یو گایی به این نتیجه رسیدند که اگر پابرهنه راه بروید وپاهایتان با زمین در تماس باشد از زمین نیرو می گیرید و چون یک نها ل که در زمین کاشته اید واز زمین نیرو می گیرد واین حس خوبی است که از راه رفتن بر روی چمنزارها به انسان دست می دهدو همان نیرو گرفتن است 
سپاس زلیخا صبا

ضرب المثل تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

صبرو حوصَله نصفِ داولته 

حوصله نصف ثروت وسرمایه  انسان هست

این مثل ومصداق را برای کسانی می اورند که در 

زندگی کم حوصله وکم تحمل نیستند ودر سختیها 

 مقاوم وخود دار می باشند 

زلیخا صبا 

شعر ضرب المثلی زلیخا صبا ماسال تالش

شعرتالشی ضرب المثلی 

تِ کَفا نِشیر از جیریکو تِ دی یَسیم
منه نوایر چ کری آلاونیر تِ مردومی
اشت ِدومله تیلیمه دسم تِ کو نا آرسه
وَختی شیره چمِ زاهاری جیپر کاونده جاکو مَردومی
ای سَرن دنشتینه اَسپی کو دِ پا ویرَشتشونه ای وَری
اشتِ وری ای جور واین دییَر جاکو دییَر جوری
نونیشون هَرده بع نرخ روزی هَرده مردومی 

شعر زلیخا صبا