کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

کوکوتی تی

فرهنگ وادب تالش

بافتن جوراب با پنج میل زنان تالش زلیخا صبا ماسال تالش

جوراب یکی ازهنرهای دستی بسیار زیبا ی زنان سرزمین تالش با
نقش هاییکه اسم های برگرفته ازطبیعت زیبا واشیای دور اطرا ف خود نا م گذاری وایده گرفته اند
واین نقش های زیبا بکار رفته دراین جوراب زیبا عبار ت از شانه ،آریز،بال به گردن،،مشه پره.
طرز بافتن جوراب پشمی یا کاموایی تالشی با پنج میل.
برای بافتن جوراب تالشی ماسالی با میل های کوچک که تقریبابه بلندی سی سانت میباشد وپنج عدداست ابتدا دومیل را در دست چپ گرفته وبا دست راست نخ را به دور میل حلقه کرده وچهار تا دانه سر میگیریم وبعد دومیل را به حالت ضربدربه روی هم می آوریم وبا میل سوم شروع به بافتن میکنیم ودر همان رج اول که شروع بافت نوک جوراب از پنجه پا است در دوطرف میل یعنی هردومیل یکی اضافه میکنیم وداخل میل سوم میکنیم وبه همین صورت از کناره هر رج یکی اضافه میکنیم وچهار میلش میکنیم وبا میل پنجم می بافیم تا پنجه که حدود ده تا پانزده سانت است در اطراف کناری میل دوتا دوتا اضافه میکنیم تاپنجه تمام شود بعد تا تا پاشنه پا چیزی اضافه نکرده وعلامت پاشنه را که حدود ده تا پانزده عدد را نخ کرد ودررویش دوبار پانزده عددراسر گرفته می بافیم تا به اندازه ساق پا وقتی دهانه جوراب را در ساق کورکردیم دانه های پاشنه جوراب را داخل میل کرد میبافیم منتها این دفعه از دوطرف کم میکنیم تا به یک عدد برسد وسپس کورش میکنیم وجوراب ما آماده پوشیدن 
نگارنده وعکس از زلیخا صبا

شعر نوع نور زلیخا صبا ماسال تالش

ای سراپا همه زیبایی ونور
تاروپودت برداروجود
ازیاس سپید سحری بافته شد
غنچه های گل سرخ در متن ضمیرت 
شکفتن را آغاز میکند
زلیخا صبا

کوچاکوچ قسمت اول زلیخا صبا ماسالی تالش

یاد ایامی : کوچه روز مفرشه بار ،چاروادارن ، اسبه سوارن ویرم آ
اوه سالن ویرم آ ..اوی یابه سالن ویرم آ
کوچا کوچ
روز کوچ خوش نشینها :حس عجیب وگنگ همراه باغمی که نشأت گرفته از دل کندن از جایی که دوستانت ویک عده از افراد خانواده ات برای مدتی دور می شوی بخصوص بچه هااین حال را داشتند
بله در روز کوچ جنب وجوش قیل وقال فرا گیر بود بزرگتر ها از یک هفته جلوتر تدارک این روز و رفتن به ییلاق و اینکه دوبنه شدن (منظور یک عده در ییلاق ویک عده از افرا دخانواده در قشلاق بمانند)بودند ومعمولن روز یکشنبه را برای رفتن به ییلاق انتخاب می کردندوروز شنبه خریدوسایل ضروری وکرایه اسب برای بردن بار را انجام میدادند وزنان هم غذای راه ونهار را که شامل فسنجان کباب وکوکو ومخلفات ییلاقی بودآماده میکردند 
صبح زود برپایی واماده برای ییلاق مفرش بار ولنگه بار اسب زین کرده وجعبه مرغ وجوجه وخروس وهمه مرتب وجا سازی کرده وبار اسب های نازنین می کردند وبعضی از بچه هارا روی مفرشه بار سوارکرده ومحکم میبستند وبعضی را روی لنگه بار می نشاندن ومهربان چاروادارها با نازدادن انها واسبها وحشت از اسب وراه را برای انها کم می کردندوگاهی هم با نوایی سوزناک به حزن این سفر طول وداراز می افزودند روخونی دریمه ... ای کیجه جان .. بی طاقتیمه ...
ای... یاری دیداریکو.... خجالیمه.....
جان ..منی مالت بده.... ای چن روزی... هرچی تنی بوای اطاعتیمه.. بله راه می افتادند از رودخانه با راهبری چاودارها که با صدای بلند در حالیکه دم اسب را گرفته وخودرا به اب می زدند وباگفتن پیرشوی بله پلو بله با این حرفها سختی راه کمتر حس میشد در شالیما با مقداری استراحت به خود واسب ها و زیارت خانمها وخوردن چای دوباره راه می افتادند و از سلینگوا وراه پر پیچ و خم وسنگکاخی وسراشیبی اش گذشته وبه موسله خونی ودکان چایخانه اقه کیینه که بین دوراهی ییلاقات بند وییلاقات اولسبلنگاه قرار داشت باز دمی استراحت وخوردن چای بود 
دوباره عزم راه وسفر می کردند وتا به سورکوم می رسیدند و بار اسب هارا پایین اورده و به چرا درازه لافند میکردند وبساط نهار را پهن کرده در جاییکه چشمه ابی بود خوش منظره و خوشمزه ترین نهار برای جمع حاظر این نهار بود گوارایشان باد ای ره پویان ییلاقی یادتان گرامی باد 
نزدیکی های غروب بعداز پیمودن سورکوم ناله چاکن ودشته مینه وسیفله چال اولسبلنگای زیبا که چون الماس میدرخشید پیدا میشد وه چه زیبا بود این ییلاق ما علفزارها تا زانوبود کلبه در سکوت وارامش یک ساله که از گزنده همه عوامل ازار دهنده امروزی درامان مانده وبوی تازگی وطراوت خاصی میداد و همه ازگلها تا نوای پرندگان خوش نوا واماده خوش امد گویی وهمزیستی با تازه واردین اهل ساز ش وآشنا بودند ساعتی طول میکشید تا کلبه چوبی اماده شود وبارها ووسایل پیاد ه ودر حال جمع وجور کردن وجابه جایی شوند وچاروادارها عصرانه ای خورده وکرایه را گرفته واماده رفتن می شدند یاد ان ایام ان زیبا بهاران یاد باد 
با سپاس زلیخا صبا

تع کع نوینم دوبیتی تالشی زلیخا صبا ماسالی تالش

تع کع نوینم 

اشت نومی وینم تع کع نوینم 

اشت دومله گردم تع کع نوینم

 بری گیریه اوه ساله باهاره

 لاله زارون وینم تع کع نوینم

از زلیخا صبا

 برگردان 

نامت را می بینم ترا که نمی بینم

دنبالت میگردم ترا که نمی بینم

 بیا ییلاق که اول بهار است

لاله زارها می بینم ترا که نمی بینم

ضرب المثل تالشی زلیخا صبا ماسال تالش

ضرب المثل تالشی
اَطلَس هرچی کَنه بوبو آدم اِشتن پا  نِپِبشع
اطلس (منظور پارچه ابریشم) هرچه کهنه هم باشد انسان ان را دور پایش نمی پیچد
این مثل را برای کسانی می اورندومصداق است که انسانها ی بنام وبزرگ هر چقدر هم از بعضی نظرها دیگر از کار افتاد ه یا مفید یا اینکه روزگار انهارا پس زده نباید به چشم حقارت وبی اعتنا وبی احترام بر خورد کنیم